نگرانی های یه مادر
تجربه: مدت زیادی از مادر شدن من نمی گذره ولی تو همین زمان کوتاه، احساس بی سابقه و عجیبی پیدا کردم. احساسی به نام نگرانی...! قبل از ازدواجم به ندرت پیش می اومد که معنای نگرانی رو درک کنم؛ چون هنوز هیچ مسئولیتی رو در قبال فرد دیگه ای به عهده نداشتم. بعد از ازدواج هم گهگاهی نگرانی رو به معنای واقعی ش برای همسرم تجربه کردم اما باز هم به اندازه ی حالا نبود! الان که مادر شدم احساسی فوق العاده بی نظیر و بزرگ و همیشگی دارم که منو تبدیل به یک انسان همیشه نگران کرده! شاید غیر عادی به نظر برسه اما وقتی نی نی م بغلمه و دارم از پله های ساختمون پایین می رم، همش توی ذهنم تصور می کنم که هر آن ممکنه پام بلغزه و بخورم زمین و اگه زهرا طوری ش بشه ...